نیروانا تلفن حرف میزند.
نیرواناجونم عزیز مامان کارهای جدیدت کلی منو به وجد میاره. عزیز دلم ی کاری میکنی و اونم اینه که تلفن و یا موبایلو برمیداری و میذاری در گوشت الکی میخندی و شروع میکنی به صحبت کردن جالبه که راه میری حرف میزنی از این اتاق به اون اتاق. گاهی هم میذاری رو گوشت و دستتو برمیداری و.می چسبونی به گوشت مثل اینکه دستت به چیزی بند باشه. عزیز دلم دیگه یواش یواش میخوام از شیر بگیرمت با مشاورت هم صحبت کردم و گفت کمش کن اما متاسفانه هر وقت میشینم رو کاناپه تو میای و میزنی لباسمو بالا و میخوای. چند روز پیش بهت گفتم بسه دیگه بسه چقدر ممه میخوری.تو هم گفتی بسه. بسه و خندیدی. حالا به مشاورت گفتم و اون گفت داروی تلخک بزنم اما من مرددم واسه اینکه شم...